دین زیبا
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
شیخ جعفر بن حسین بن علی شوشتری ( تولد :۱۲۳۰ هجری قمری) یکی از علمای مشهور شیعه از شهرستان شوشتر بود. او در سال ۱۲۳۰ قمری در شهرستان شوشتر متولد شد. پدر او مدتی در شهر کاظمین عراق سکونت داشت و او نیز مدتی به همراه پدر در این شهر ساکن بود. شیخ جعفر در اوایل هم مباحثهٔ علامه شیخ محمدآل یاسین بود، که در محضر شیخ عبدالنبی کاظمی و شیخ اسماعیل بن اسدالله کاظمی شاگردی نمود. او در ایام طاعون به شوشتر مراجعت کرد و پس از چندی به کربلا بازگشت و مدتی از محضر شیخ محمدحسین اصفهانی، صاحب «فصول» و شریفالعلماء استفاده کرد. سپس برای تحصیل علم به همراه پدرش به نجف رفت و این در زمانی بود که شیخ انصاری در رأس حوزه علمیه نجف بود. در سال ۱۲۵۵ به شوشتر بازگشت. رساله علمیه منهج الرشاد را نوشت و حسینیهای در شوشتر بنا کرد، مجدداً در سال ۱۲۹۱ قمری با اهل و عیالش به کربلا بازگشت و در سال ۱۳۰۲ یک سفر تاریخی به ایران داشت که از مسیر نجف، کربلا، بغداد به قصد زیارت علی بن موسی الرضا حرکت کرد و در حالی که سیزده روز از ماه رمضان باقیمانده بود به شهر ری در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم وارد شد، پس از ورود به آنجا عدهای از علمای بزرگ تهران و امنای شاه وقت (ناصرالدین شاه قاجار) و سایر طبقات مردم به دیدار ایشان رفتند و درخواست کردند که به تهران بیایند، ایشان هم قبول کردند به تهران آمدند و در تهران در مسجد مروی به اقامه نماز جماعت و وعظ و ارشاد پرداختند. شیخ جعفر یک خطیب توانا با بیانی رسا و بلیغ بود. موعظهها و سخنان او آنچنان به او شهرت داده بود که فقاهت او را تحتالشعاع قرار داده بود. پس از مدتی چون مسجد مروی گنجایش جمعیت زیاد را نداشت ایشان به پیشنهاد شاه، به مسجد سپهسالار اقامه نماز و خطابه میکردند، به گفته یکی از شاگردان او، چهل هزار نفر در این جماعت شرکت میکردند. او در اوایل ماه شوال همان سال به طرف خراسان رفت در آنجا مریض شد، با این حال در نماز جماعت شرکت میکرد و مردم را موعظه مینمود، اثر موعظههای او به نحوی بود که علما و مجتهدین و مستمعین معمولاً مانند مجلس روضه، گریه و ناله میکردند. اقامت او در خراسان یک ماه هم کمتر شد، دوباره به تهران برگشت. از همان دهه اول و چند روز از دهه دوم محرم آن سال در تهران منبر رفت. در این ایام صدر اعظم و بسیاری از مردم به دیدار او رفتند. روزی هم ناصرالدین شاه به دیدار او رفت و به او پیشنهاد کرد که در تهران بمانند اما شیخ گفت که دوست دارم این مشت استخوان در جوار حضرت ابوتراب، به تیره تراب سپرده شود. سه فرزند پسر ایشان بنامهای ابراهیم، اسماعیل و محمدعلی بودند. موضوعات آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |